ده ها سال است که تحقیقات و پژوهش های گستردهای در زمینه ی لکنت زبان صورت گرفته است. حاصل این تلاشها تاکنون ارائه ی نظریه های دو پهلو و ضد و نقیضی است که مجموع آنها ما را دوباره به نقطه ی اول ناشناخته ها هدایت میکند. به این ترتیب، نه فقط در «درمان لکنت زبان» موفقیتی بهدست نمی آید، بلکه به هیچ یک از «پرسش های کلیدی» این عارضه نیز پاسخی روشن و مستدل داده نمیشود، از جمله:
1. لکنت زبان چگونه آغاز میشود؟
2. لکنت زبان چگونه گسترش مییابد؟
3. چرا لکنت زبان از خردسالی شروع میشود؟
4. چه تفاوتی بین «علت لکنت کردن بزرگسالان» با «علت لکنت کردن خردسالان» وجود دارد؟
5. تعریف لکنت زبان چیست؟
6. نقش «پنهانکاری» چیست؟
7. چگونه«عوارض لکنت زبان» سبب لکنت کردن میشود؟
8. شدت و ضعف لکنت زبان در یک فرد به چه عواملی بستگی دارد؟
9. مفهوم «درمان لکنت زبان» در رده های مختلف سنی چیست؟
10. آیا علت یابی لکنت زبان میتواند در درمان نقشی داشته باشد؟
11. مبنای اندازه گیری شدت و ضعف لکنت زبان در افراد گوناگون چیست؟
12. علل نا بسامانی های موجود در امر شناخت و درمان لکنت زبان چیست؟
13. چرخه ی لکنت زبان چیست و چگونه شکل میگیرد؟
14. دامنه و وسعت آسیب های شخصیتی، ارتباطی و اجتماعی آن کدام است؟
15. آیا خود شخص باید درمان شود یا گفتار او؟
شاید ساده ترین و راحت ترین راه پاسخگویی به این پرسش ها را بتوان در نسبت دادن لکنت زبان به احتمال وجود یک ضایعه ی عضوی نامحسوس (مثل ضایعه ی مغزی، عصبی و ژنتیکی) عنوان کرد و البته همه ی کاسه و کوزه ها را بر سر آن شکست و نام آن را هم گذاشت «تحقیق و نظریه.» از سویی، ممکن است همین نظریه ها مبنای مرجعی معتبر برای تقلید دیگر پژوهشگران قرار گیرند و این گردونه ی باطل همچنان ادامه یابد. با تأسف باید گفت این همان بلایی است که تاکنون دامنگیر این عارضه شده است.
نظریه پردازان لکنت زبان با سماجت عجیبی اصرار دارند تا برای این عارضه، یک علت عضوی بتراشند. آنها تا به حال بی هیچ منطق و دلیل علمی لکنت زبان را به عوامل زیر نسبت دادهاند:
ضایعه ی مغزی، ژنتیکی، عصبی، روانی و غیره.
اختلال و ناهماهنگی تارهای صوتی، اندام های گفتاری، پیامرسانی سلول های عصبی، ریتم، تنفس، یک سو برتری نیمکرههای مغز و غیره.
ناکارآمدی نظریه های علت شناسی موجود سبب شده است تا اغلب پژوهشگران به چند نظریه ی مختلف و متضاد رو آورند. چنین دیدگاهی به نوبه ی خود، مشکلات را پیچیدهتر و معما گونه تر ساخته است. اگر در حکایت «پیل در تاریکی» مولانا، هر یک با معیارهای خود فیلی را میسنجد که در تاریکی قرار دارد، در این مورد یک نفر به تنهایی، چند تعبیر و برداشت از موضوع واحدی عرضه میکند!
شیوه های درمان نیز که باید بر مبنای علت شناسی و نظریههای موجود سازمان یافته باشند، بهطور طبیعی نتوانستهاند کارآیی لازم و معتبری از خود نشان دهند و رضایت درمان کنندگان و درمان جویان را فراهم سازند، تا آن جا که اغلب متخصصان، لکنت زبان را بیماری ناشناخته و درمان ناپذیری معرفی میکنند. ولی کسانی که به جای تکیه بر نظریه ها، شیوههای درمان را بر پایهی تجربه و مشورت و تعامل با درمان جویان خود نهادهاند، در کمک رسانی به آنها موفق تر عمل میکنند، یعنی «درمان لکنت زبان» یکی ـ دو پله از «نظریه ها» جلوتر است. این نکته نشان میدهد درمان به مسیری نیاز دارد که نظریه های موجود سد راه آن شده اند. در واقع نظریه باید راهگشای مسیر درمان باشد.
باید اذعان داشت که ابزارهای لازم برای سر و سامان بخشیدن به نابسامانی ها و بن بست های کنونی، فقط میتواند در اختیار متخصصان لکنت زبان باشد. زیرا، هم برای این کار آموزش دیدهاند، و هم تماس مستقیم و مکرر آنها با افراد لکنت دار امکان تجزیه و تحلیل، بررسی و پیگیری مشاهدات را نیز بهخوبی در اختیارشان میگذارند. ولی وجود ناتوانایی های عمیق در امر علتشناسی و درمان، سبب شده است تا رشتههای غیر تخصصی و نامربوط، در زمینه ی لکنت زبان نیز فعال شوند و این خود بر دامنه ی پیچیدگی ها میافزاید. از جمله ی این رشته ها میتوان به دارو درمانی، روان درمانی، مغز و اعصاب، کودکان، روان پزشکی، روان شناسی، ژنتیک، طب سوزنی، هیپنوتیزم، انرژی درمانی، هومیوپاتی و… اشاره کرد (چندی پیش هم کاربرد «لیزر» در دانشگاه پزشکی شیراز مطرح شد)
در این مورد (ون رایپر 1985) که میتوان او را معروفترین متخصص لکنت زبان نامید، میگوید: «جادوگری، جراحی، استفاده از ابزار های زبانی، دارو درمانی، هیپنوتیزم، روان درمانی، بهره گیری از حرکات دست و استفاده ی مکرر از مجموعه ای از شعار ها و روش ها نتوانسته اند تأثیر چندانی در درمان لکنت زبان داشته باشند.»
میلیون ها نفر در جهان «دو چشم به راه دارند و دو گوش در پیغام» تا راهی مطمئن برای آزادی خود (یا فرزند خود) از بند لکنت زبان بیابند، ولی متأسفانه آنچه نصیب آنها شده است، مشاهدهی مشاجرات و چانه زنی هایی است درباره ی تعریف ها، نظریه ها و توصیه های بی هدف و اجرا نشدنی ـ اما گره های کور و بن بست های پیچیده ی موجود هنگامی گشوده خواهند شد که بتوان به اولین و مهمترین پرسش کلیدی این عارضه پاسخی روشن و منطقی داد: «لکنت زبان چگونه آغاز میشود؟» پاسخ به این پرسش تنها راهگشای دستیابی به «پیشگیری» و نیز درمان عمیق و پایدار لکنت زبان است. بدون این پاسخ، میتوان با اطمینان گفت که هیچ گره ای از این عارضه گشوده نخواهد شد و ما همچنان به دور خود می چرخیم و اسیر باور های غیرواقع و دور از ماهیت آن خواهیم بود.